صهبا جمشیدپور؛ عامر قیطوری
دوره 9، 34-35 ، اسفند 1392، ، صفحه 77-91
چکیده
توجه به مقوله «بافت» در مطالعه زبان وجه تمایز میان رویکردهای زبانشناسی معاصر است. به عبارت دیگر، درحالیکه در رویکردهای صورتگرا مطالعه زبان مستقل از بافت صورت میگیرد در رویکردهای نقشگرا و میانرشتهایهایی چون کاربردشناسی، جامعهشناسیزبان، روانشناسیزبان و قومنگاریزبان[2]، زبان پدیدهای ...
بیشتر
توجه به مقوله «بافت» در مطالعه زبان وجه تمایز میان رویکردهای زبانشناسی معاصر است. به عبارت دیگر، درحالیکه در رویکردهای صورتگرا مطالعه زبان مستقل از بافت صورت میگیرد در رویکردهای نقشگرا و میانرشتهایهایی چون کاربردشناسی، جامعهشناسیزبان، روانشناسیزبان و قومنگاریزبان[2]، زبان پدیدهای اجتماعی است و بررسی بافتهای اجتماعی در مطالعه زبان امری ضروری تلقی میشود. به رغم آنکه بافت مفهومی کلیدی و مشترک در میان شاخههایی از علم زبانشناسی است که کاربرد زبان در آنها بررسی میشود نمیتوان تعریف مشترک و جامع از بافت و مؤلفههای آن در این رویکردها یافت. دلیل چنین تنوعی در تعریفها متفاوت بودن اهداف این رویکردها از تحلیلهای بافتی است. در این مقاله قصد بر آن است تا بافت و مؤلفههای آن از سه دیدگاه نقشگرای نظاممند، جامعهشناسی زبان و قومنگاری زبان بررسی شود.